باید از امروز بنویسم. ازامروزی که هیچ چیزش دراینده برام قطعی نیست. تنهاچیزایی ک قطعیه و وجودداره و واقعیه اینه که چهارشنبه دوتا امتحان دارم کتاب رو هنوز سفارش ندادم یک امتحان گوارش درراه دارم ویک امتحان خون بعدتر وباید سخنرانی گوش بدم تغذیه مو اصلاح کنم خلاصه که زندگی پیش میره و منتظر نمیمونه که من کارامو اوکی کنم. سخته ولی من تنها نیستم.خداهست.مراقبم هست.قدمای اولو برمیدارم مطمنا برای دل خوش شدنم و امیدوار شدنم بهم نشونه هاشو نشون میده و کمکم
امروز دوتا اتفاق افتاد.که هردویک پیام داشت یک پیام برای اینکه به آرامش بیشتری برسم. پیامشم این بود که: به اینکه ادما درک نمیکنن که ممکنه دلایل زیادی داشته باشه مثل ندونستن و علم نداشتن.نباید توجه کرد اینکه درک نمیشم که پروسه ی تغییر یک پروسه ای نیست ک امروز تصمیم بگیری و فردا بشی همونی ک میخواستی. میگن :ازخوابت کم کن به ورزشت اضافه کن.وقتتو اینجوری کن.اونجوری باش. بله منم میدونم اینا خوبه و بهتره اینجوری بود ولی واقعا ازاینکه درک نمیشدم حرصم
درباره این سایت